Memento

ساخت وبلاگ

همین الان ایمیل دعوت به مصاحبه از شرکت ایده الم گرفتم. یکم ناامید شده بودم و برای همین ذوق زده شدم ایمیلشو دیدم. استرس ماه های بعدی رو داشتم. از نامعلوم بودن اوضاع یکم واهمه داشتم. الانم دارم. اما انگار یه کورسوی امید زنده شد. یکم اشک ریختم از ذوق/ناراحتی. نذاشتم احساساتم تو خودم سرکوب بشه. الان حس سبکی دارم و خوشحالم :).

Memento...
ما را در سایت Memento دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 36 تاريخ : چهارشنبه 27 دی 1402 ساعت: 13:30

مصاحبه ای که کلی انتظارشو کشیده بودم، اونجور که میخواستم پیش نرفت. یه سوتی هم دادم حتی. اما تجربه خوبی بود. یه تلنگر که به خودم بیام و بیشتر آماده بشم. یکم غمگینم که بیشترین تلاشمو نذاشتم و میخوام امروز رو با این غم بگذرونم.

Memento...
ما را در سایت Memento دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 28 تاريخ : چهارشنبه 27 دی 1402 ساعت: 13:30

- تقریبا نیمه شبه و آماده ام برای خواب. قبلش آخرین دورمو تو خونه زدم که مطمئن بشم همه چی سر جاشه. به جور وسواس گونه ای که بعضی وقتا نگرانم میکنه و برای ثابت کردن به خودم که چیز جدی ای نیست از عمد بهم میریزم یا دیر مرتب میکنم. بعد از چند روز ننوشتن خودمو مجبور میکنم که حداقل چند خطی بنویسم و سد کلمات رو بشکونم و بذارم این سیل منو با خودش همراه کنه. - روزای نیمه ارومی بود. که زندگی همین بالا و پایین رفتناست. ازون شام مهتاب خوندن با داریوش تا زیر پتو هق هق زدن. اما خوشحالیم اینه تو این قایق وسط‌ اقیانوس کنار‌الف ام.‌ دیروز برام یه دسته گل قشنگ خرید اونم وقتی که تو ذهنم ارزو میکردم با گل بیاد. امروزم چند روز قبل تولدم برام ساعت خریده بود که همون لحظه که پستچی اورد بازش کردم و سورپرایزش نصفه نیمه مونداما خیلی ذوق کردم. آخر هفته هم میریم یه شب تو یه قلعه و خیلی ذوقشو دارم.- اینستا رو دی اکتیو کردم. اکانت شخصیمو. برای چندماهی که ذهنم آروم بگیره و حجم اطلاعاتو کم کنم. سرعت زندگی رو کمتر کنم و عمقشو بیشتر. همین توجه بهش و تو مسیرش بودن برام مهمه حتی اگه پرفکت نباشه هم مهم نیست. ذهنم اونقدر ریتمش بالا رفته بود که نوشتنم هم نصفه ونیمه ست. اینم قراره بهتر بشه. امیدوارم.- چیزای زیادی دارم بنویسم. روزای بعد هم وقت برای نوشتن هست و عجله ای نیست:). Memento...
ما را در سایت Memento دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 19 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1402 ساعت: 19:47

گفته بودم که یکی از هدفای امسالم اینه که شتاب زندگی رو کم کنم و در عوض عمقش رو زیاد. فکر میکنم یکی از این اضطرابای من ریشش همین تندیه، همین سرعته. ذهنم عذاب میکشه وقتی میخواد یه کار آروم انجام بده. پشت تلفن صبر کردن، پیاده روی و مخصوصا تو یه فضای باز ( منظره تکراری و بدون شلوغی)، کتاب خوندن، دراز کشیدن بدون چک کردن گوشی. برای همین تصمیم گرفتم منم رو بیارم به slow living. ببینم چیه و باید چیکارا بکنم. برای شروع سوشال مدیا رو محدود کردم. محیطم و برای مدیتیشن آماده کردم. دوست دارم غرق بشم تو معنای چیزها و هفقط به قصد زودتر تموم کردن سرسری ازشون رد نشم. برم کتاب آشپزی بخونم. سعی نکنم کارهای زیادی بکنم. نخوام تعداد رو زیاد کنم بلکه عمق و کیفیت رو بیشتر کنم. از مایندست مسابقه بیام بیرون. آهستگی و حوصله سر رفتگی رو در آغوش بگیرم. ببینم کی هستم و چی دوست دارم و از ته دل و بدون عجله بهشون بپردازم. Memento...
ما را در سایت Memento دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 17 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1402 ساعت: 19:47

امروز نسبتا آروم بود. صبح طبق معمول روزای قبل به سختی از تخت کنده شدم. چای زنجبلیمو برداشتم و مستقیم رفتم پای سیستم. متاسفانه فقط باید بنویسم و از این قسمت بدم میاد. کشش میدم. ذهنم میپره. به زور تمرکز میکنم و یه پاراگراف مینویسم و تکرار تا پاراگراف بعدی. امروز یکم تو یوتوب در مورد کتاب atomic habits سرچ کردم. یکم در مورد چینش خونه. یکم تغییر دکوراسیون دادم. خونه امن و مرتبه. تو عکسای قدیمی غرق شدم و خیلی از خاطرات مرور شد. تقریبا سه هفته دیگه تا رفتن به اون خونه مونده و از الان پر ذوق دارم میشم. Memento...
ما را در سایت Memento دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 17 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1402 ساعت: 19:47

- امروز هوای اصیل زمستونی این کشور رو حس میکردم. بادی که تقریبا منو از زمین میکند و قطرات بارونی که تو همه جهتا حرکت میکنن و از هر جهتی به صورتت میخورن. بله همین الان چک کردم و سرعت باد 40 کیلومتر بود.- اومدم کتابخونه. بعیده یه بار بیام اینجا و خودمو یه مسول کتابخونه ای که هز روز لباسای قشنگی رنگی میپوشه و خوشحال با بقیه معاشرت میکنه تصور نکرده باشم. حتی اگه مشول کتابخونه هم نباشم بودن اینجا حس خوبی بهم میده. معماریش عالیه. آهنگای کریسمسی گوش میدم و برای خودم جالبه که تو تاریکترین روزا داون نیستم. - تعطیلات رویایی تو ذهنم هم کمرنگ شده. مجبورم روی مقالم کار کنم. احتمالا فقط کمی ریلکستر کار کنم. یکشنبه میریم خونه ن و شب رو هم اونجا میخوابیم. سه شنبه هم م و س بعد از برگشتن از اسپانیا میان پیشمون. اما بازم به نظرم لذت بخشه. Memento...
ما را در سایت Memento دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 32 تاريخ : شنبه 9 دی 1402 ساعت: 12:12